درد و دل کاغذی من

ساخت وبلاگ
وحشت از عشق که نه ، ترسم ازاین فاصله هاست وحشت از غصه که نه ، ترسم از این خاتمه هاستترس بیهوده ندارم ، صحبت از خاطره هاستصحبت از کشتن ناخواسته عاطفه هاستکوله باریست پر از هیچ ، که بر شانه ماستگله از دست کسی نیست ، مقصر دل دیوانه ماست درد و دل کاغذی من...
ما را در سایت درد و دل کاغذی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eyarehdabestanieman7 بازدید : 87 تاريخ : پنجشنبه 25 اسفند 1401 ساعت: 15:48

سر خود را مزن اینگونه به سنگدلِ دیوانه‌ی تنها، دل تنگ!منشین در پس این بهت گرانمَدَران جامه‌ی جان را، مَدَران!!مكن ای خسته در این بغض درنگ..دلِ دیوانه‌ی تنها، دل تنگ!پیش این سنگدلان،قدر دل و سنگ یكی‌ستقیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یكی‌ست..دیدی آنرا كه تو خواندی به جهان یارترین؛سینه را ساختی از عشقش سرشارترین...آنكه می‌گفت منم بهر تو غمخوارترین..چه دلازارترین شدچه دلازارترین...ناله از درد مكن،آتشی را كه در آن زیسته‌ایسرد مكنبا غمش باز بمانسرخ‌رو باش از این عشق و سرافراز بمانراه عشق است كه همواره شود از خون، رنگدلِ دیوانه‌ی تنها، دل تنگ! درد و دل کاغذی من...
ما را در سایت درد و دل کاغذی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eyarehdabestanieman7 بازدید : 92 تاريخ : جمعه 19 اسفند 1401 ساعت: 16:11

من درختی کلاغ بر دوشم ، خبرم درد می‌کند بدجورساقه تا شاخه ام پر از زخم است ، تبرم درد می‌کند بدجورمن کی ام جز نقابی از ابهام؟ درد بحران هوّیت دارمیک اشاره بدون انگشتم ، اثرم درد می‌کند بدجورجنگجویی نشسته بر خاکم ، در قماری که هر دو می‌بازیمپسرم روی دستم افتاده ، سپرم درد می‌کند بد جورمثل قابیل بی قبیله شدم ، بوی گندم گرفته دنیا رابس‌که حوا ، هوایی اش کرده ، پدرم درد می‌کند بدجورهرچه کوه بزرگ می‌بینی ، همگی روی دوش من هستندعاشقی هم که قوز بالا قوز ، کمرم درد می‌کند بدجورتو فقط صبر می‌کنی تجویز ، من فقط صبر می‌کنم یکریزبس که دندان گذاشتم رویش ، جگرم درد می‌کند بدجوربستری کن مرا در آغوشت ، با دو نخ شعر و این هوا بارانمرغ عشقی بدون همزادم ، که پرم درد می‌کند بد جوربرسان قرص بوسه ـ اورژانسی ـ قرص یک ور سفید و یک ور سرخبرسان نشئه‌ای ز لب‌هایت ، که سرم درد می‌کند بدجور"مرتضی خدایگان" درد و دل کاغذی من...
ما را در سایت درد و دل کاغذی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eyarehdabestanieman7 بازدید : 89 تاريخ : جمعه 19 اسفند 1401 ساعت: 16:11

نیمه گمشده ام آخر کیستاین سوالیست که با خود دارمنیمه گمشده ام یک سیب استسیب سرخی که ز باغ ازلی می آیدنیمه گمشده ام یک دریاستچقدر موجو تلاطم داردچقدر جذر چقدر مد چقدر آبی روشن داردنیمه گمشده ام یک رود استاز کنار دل من می گذردو ترش می سازد به هوای دل سودا زده اشنیمه گمشده ام یک کوه استپر صلابت پر حجم و عجب شرم و حیایی داردنیمه گمشده ام یک بید استکه به مجنون صفتی مشهور استنیمه گمشده ام یک ساز استو صدای نی مجنون داردو صدای دل پر درد زمان که برای دل من می خواند درد و دل کاغذی من...
ما را در سایت درد و دل کاغذی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eyarehdabestanieman7 بازدید : 92 تاريخ : شنبه 6 اسفند 1401 ساعت: 17:14

در اتاقی حبسمپنجره اش فولادی استقفل آن زنگ زدهمینا زندان باناسلحه اش عشوه گری، دلسوزیبه حیاط زیر باران نروی، نکند خیس شوینکند دست نسیم لمس کند روی تو راتو همش مال منیدر اتاق، نامه شیخ قمی را در دستدست بر پنجره فولاد دعا با یکی نامه ی عشق پنجه در پنجره فولاد رضا اندازمدر حیاط غلغله ایستحبسیان گوش کنیددرب این غمکده یک بار دگر باز شودهان! فرج نزدیک استلیک بایست که دستی جنباندلیک باید که تقلایی کرداین کرشمه که باران دارد نه از سر ناز است که بهانه است برای پروازبرخیز و دمی یاد کن از خاطره دیروزیآن زمانی که رها بر لب آبمی پریدی خوش خوشان از لب جوینه هوای مینا نه تکاپوی نسیم نه فراق بارانهیچکدام پاکی ات را هدف تیر نداشتدلم از جادوی غمبار اتاقم که گرفتلنگ لنگان سوی درب شدمپای من چابکی دور جوانی که نداشتلیک دلمدر پس هر لبیک، تپش قلب جوانی راداشتمینا می ترسید نکند سوز نسیمبدن زار مرا لرزاندچوخایی به دوشم انداختهیچ نفهمید گرمای هم آغوشی یارعطشم افزایدیادش رفت سبوی آبی توشه راه کند باران می باریداشکم جاری بودنمی دانم از فراق مینا یا به هوای بارانبوی دنیا می داد هوس ماندن منبوی مینا می داد دختر همسایهذکر وداعم این شدنم نی ام، شبنم نی ام دیوانه بارانی ام درد و دل کاغذی من...
ما را در سایت درد و دل کاغذی من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eyarehdabestanieman7 بازدید : 81 تاريخ : شنبه 6 اسفند 1401 ساعت: 17:14